2024 Apr 27 امروز یکشنبه, ۹ ثور سال ۱۴۰۳ مطابق به

login تماس با ما رساله های تحقیقی لینک های مفید برنامه های تلویزونی ماهنامه فقه اسلامی سوالات و جوابات دینی کتابهای دینی درباره ما صفحه نخست

فقه سیاسی

2016-05-24 23:34:51

رابطه بین نظام سیاسی و بقیه نظم اجتماعی در جامعۀ اسلامی غیرمتوازن است ، سلطۀ سیاسی حاکمه در شرق اسلامی بالای تمام نظامها خصوصا نظام سیاسی تسلط کامل دارد و در هرم دولت نظام حاکم دررأس تمام نظامها قرار دارد.
دکتور محمد المبارک استاد قانون بین الدول در پوهنتون ملک فیصل در مملکت عربستان سعودی رابطه بین نظام سیاسی و بقیه نظامهای اجتماعی را بحث نموده باین نتیجه میرسد .
روش عقلانی و سیاسی در جهان عرب بر روش قانونی برتری و غلبه دارد . در جهان غرب علماء و دانشمندان ، قانون را نسبت به جانب سیاسی بالاتر می دانند به عبارت دیگر روش.. عقلانی نسبت به روش سیاسی برتری دارد . برتری روش قانونی بر روش سیاسی در امریکا سبب آن این استکه اکثر رؤساء جمهور بغیر از دو رئیس از بین قانون دانان باشند . روش سیاسی که امروز در کشور های اسلامی حاکم است از نظر فکر سیاسی اسلام مورد پذیرش فقه سیاسی نیست .

تسلط مطلق نظام سیاسی بالای نظامهای اجتماعی در کشور های اسلامی بی نظمی را در روش فکر معاصر مسلمانان بوجود آورده و زمینۀ نشر فرهنگ سیاسی و اجتماعی غرب را در جهان اسلام آمده کرد . دکتور حبیب الحنجانی مشکلات سیاسی مسلمانان را بشکل سؤال این طور مطرح میکند : چرا حرکت های اسلامی امروز و حرکت سلفی دیروز این سؤال را مطرح نمی کنند که اسلام بصورت واقعی مگر در زمان های محدود تطبیق نشد؟ و چرا مسلمانان در تمام مناطق که دولت اسلامی را تأسیس کردند در احیاء عصرراشدین ناکام اند ؟
ابو الحسن الندوی در جواب سؤالات مطرح شده می نویسد : ناکامی سیاست اسلامی از آغاز تاریخ جدائی بین دین و دولت شروع میشود. در نتیجۀ جدائی بین دین و سیاست و بین و دولت زمامداران تسلط کامل بر دولت و سیاست یافتند و برای ادامۀ سلطۀ استبدادی خود از فقهاء و رجال الدین استفاده نمودند و در تحت این شرایط ، سیاست از دائره و تسلط و نفوذ دین خارج شد و حکومت های قیصری مستبد روی کار آمد . در ایجاد حکومت های استبدادی عدۀ از علماء دست به مخالفت زدند و عدۀ خاموش نشستند و عدۀ با استبداد سیاسی و دیکتاتوری همکاری کردند تا اینکه دین از سیاست جدا و زندانی شد و در نتیجه ای کنار رفتن دین از دولت نظام سیاسی مستقلانه عمل کرد و سیاستمداران و عدۀ از علمای سلطه طبقۀ خاص و ممتاز را درجامعه تشکیل دادند .

استبداد سیاسی با حمایت غرب سبب قوت بیشتر سلطۀ قبیلوی در جهان اسلام شد و استعمار غرب از زعمای قبیلوی به نفع خود استفاده نمود و نظام سیاسی اسلام را کاملا از زندگی سیاسی مسلمانان جدا ساخت . نظام سیاسی بنام اسلامی و مساعدت اقتصادی و حمایت غرب از استبداد سیاسی و زمامداران فاسد و وابسته ، نهضت دیموکراسی جوان اسلامی ضعیف و در بعض مناطق کاملا سرکوب شد . زیر فشار استبداد سیاسی عدۀ از جوانان مسلمان از خط اعتدال و وسط اسلامی فاصله گرفتند و در بدل نظام دیموکراسی از گروه های افراطی حمایت کردند. غرب با استفاده از سقوط حرکت و نهضت های دیموکراسی در جهان اسلام و ضعف نظام سیاسی و وابسته تحکم سیاسی خود را در کشور های اسلامی قوت بیشتر داد و این تحکم و نفوذ سیاسی و اقتصادی غرب تاجای رسید که غربی ها اکثر زمامداران کشور های اسلامی را از راه انقلابات عسکری و اشغال نظامی تحت نام مبارزه با ترور و یا از طریق انتخابات تقلبی حاکم ساختند .

مشکل بزرک دیموکراسی معاصر اسلامی را میتوان در عدم توجه علماء در امور سیاسی و رابطه بین سلطه سیاسی و مردم در فقه سیاسی یا فکر اسلام سیاسی یافت . درنتیجۀ عدم توجه و دقت دانشمندان و علماء درجهان اسلام به فقه سیاسی خلل و بی نظمی در فکر سیاسی اسلام راه یافت و مسلمانان در مسائل سیاسی و فهم اصطلاحات سیاسی دچار مشکلات شدند . علت خلل در ساحۀ سیاسی و فکری در این است که علمای اسلام در مسائل فقه عبادات و معاملات کار بیشتر انجام دادند و فقه معاملات و عبادات را با زحمت های خود غنی تر ساختند اما در ساحۀ فقه سیاسی کمتر توجه نمودند . عدم توجه علماء و فقهاء در فقه سیاسی سبب شد تا فکر سیاسی اسلام با مقارنه با مسائل عبادات و معاملات فقیر تر و مطابق زمان و مکان و تغیرات جامعه نباشد . عدم رعایت فقه سیاسی سبب شد تا جماعت بزرگ از مسلمانان در حکم خود در مسائل سیاسی دچار اشتباهات بزرگ و حتی خطر ناک شوند مثلا گروه از مسلمانان باین عقیده اند که زن در فقه سیاسی اسلام حق اشتراک در مسائل سیاسی و نظام سیاسی را ندارد و جای زن خانه شوهر و بعد از آن قبرستان است . گروه دیگر باین عقیده اند که تشکیل احزاب سیاسی خلاف عقیده اسلامی است این گروه وحدت سیاسی و فکری مسلمانان را در عدم موجودیت احزاب متعدد سیاسی می دانند و ازحزب واحد بنام حزب الله یا حزب اسلامی و جمعیت اسلامی حمایت می کنند و تصور و خیال دارند که وحدت مسلمین در تشکیل حزب واحد سیاسی خلاصه می شود این تصور و خیال فکر سیاسی اسلامی را صدمه داد و جامعۀ اسلامی در مقاومت استبداد سیاسی که عموما در حزب واحد خلاصه میشود عاجز ماند .

علامه دکتور یوسف القرضاوی در مورد مشکلات مسلمانان در فقه سیاسی دیالوک سیاسی را بطور مثال می آورد و می نویسد : بسیار متأثر شدم زمانیکه در بین علمای افغانستان ، قهرمانان که جهاد مقدس را با تمام شور و شوق و اخلاص به نتیجه و پیروزی رسانیدند عدۀ باین عقیده هستند که تعلیم زن حرام است . قبول انتخابات را برای انتخاب نمایندگان شورای ملی و انتخاب رئیس دولت را حرام می دانند . تعیین مدت را برای کار رئیس دولت حرام می دانند ، شورا از نظر شان الزامی یعنی حتمی و اجباری نیست . ناکامی و عدم پیروزی حرکت های اسلامی درعصر حاضر به دلیل همین افکار عقب گرایی است که عدۀ آنرا فکر اسلامی تصور کرده اند . این طرز تفکر و روش فکری با روش فکر اسلامی توافق ندارد . ( دکتور یوسف القرضاوی « اولویات الحرکة الإسلامیة فی المرحلة القادمة » صفحات 128-129 ) .

مصیبت بزرگتر این است کسانیکه بنام اسلام حرف می زنند در مسائل اسلامی نظر کوتاه و دانش کم دارند و متأسفانه با استفاده از نظریات ناقص خود کتابها نیز تألیف می کنند . این گروه از مسلمانان نظریه ای که اسلام به زن بودن کراهیت دارد به نشر می سپارند و اسلام را دین ضد زن معرفی می کنند . ( محمد الغزالی « تراثنا الفکری فی میزان الشرع و العقل » ص 65 ).

الغزالی اضافه می کند که بعض از مسلمانان باین عقیده اند که اگر وظایف بزرگ در دولت به زنان اختصاص داده شود آینده امت اسلامی به مخاطره می افتد و دلیل می آورند که امپراطوری فارس به دلیل اینکه یک زن در رأس آن بود سقوط کرد درحالیکه سقوط امپراطوری فارس به سبب عدم آزادی ها و عدم مشوره ای امپراطوره با مردم بود نه به علت اینکه زن در رأس دولت بود . این گروه از مسلمانان فراموش کرده اند که خانم گولدن مائیر صدر اعظم اسرائیل یک زن بود و مارشالها و جنرال های عرب را در شش ساعت شکست داد و صدر اعظم هندوستان اندرا گاندی زن بود و توانست در چند روز مارشال ایوب خان را شکست دهد و بنگلدیش را از پاکستان جدا سازد . قرآن کریم از ملکه بلقیس صفت می کند . بعض باین عقیده اند که زن حق شهادت را در مورد قتل ندارد . این گروه از مسلمانان از ساخته کاری و غل و غش و تقلب در انتخابات استادان و متخصصین اند . ( محمد الغزالی « السنة النبویة بین أهل الفقه و أهل الحدیث » صفحات 33-34-35 ).

مخالفت با تشکیل احزاب سیاسی مشکل دیگر مسلمانان است در حالیکه در شریعت تشکیل احزاب سیاسی مانع ندارد و در اسلام نص نیست که تشکیل احزاب را ممانعت کرده باشد بر عکس تعدد نظریات و احزاب متعدد در عصرحاضر یک ضرورت است تا مانع استبداد سیاسی و دیکتاتوری شود . تکوین احزاب سیاسی وسیلۀ فعال و خوب جهت مقاومت طغیان سیاسی وحاکم مستبد است . تعدد برنامه به معنی تعدد افکار و روش در برنامه های سیاسی است و احزاب سیاسی شباهت زیاد به مذاهب فقهی دارند ، مسلمانان مذاهب فقهی را قبول کرده اند لذا قبول احزاب سیاسی نیز یک امر قبول شده است . ( دکتور یوسف القرضاوی « فتاوی معاصرة » جلد دوم ، صفحات 701-702-705).

معارضه سیاسی در سیاست اسلامی اصل قبول شده است و به عبارت دیگر مخالفت علمی و مسالمت آمیز با سلطۀ حاکمه که بنام اوپوزسیون یاد میشود یکی از خصوصیت های عمده سیاست اسلامی است و فقه سیاسی اسلام حق معارضه را حق قانونی و فطری انسان میداند . تجربه های سیاسی عصر خلفای راشدین نشان میدهد که مخالفت با رأی حاکم و سیاست های دولت یکی از ضوابط ثابت در سیاست اسلامی بود و میتوان مخالفت های صحابه را با نظام سیاسی به اصطلاح معاصر بنام حزب مخالف یا اوپوزسیون یاد کرد و بهترین نمونۀ معارضه سیاسی را در انتخاب حضرت ابوبکر الصدیق رضی الله عنه می بینیم . ( فضل غنی مجددی « مطالعۀ تمهیدی عصر رسالت و خلافت راشده » فصل ابوبکر الصدیق ).

در فقه سیاسی اسلام مخالفت با سیاست های غیر مناسب و غیر عادلانه دولت بالاتر از حق بوده و فقه سیاسی اسلام معارضه سیاسی را بالای زن و مرد به درجۀ فرض می رساند . معارضه سیاسی مخالفت با منکر سیاسی است و منکر سیاسی در فرهنگ سیاسی اسلام خطر ناکترین منکرات به حساب می آید به دلیل اینکه منکر سیاسی دروازۀ تمام منکرات را باز میکند . منکر سیاسی وحدت ملی و تمامیت ارضی را به مخاطره می اندازد و تهاجم نظامی خارجی را آماده می سازد . قرآن کریم در سورۀ آل عمران آیات 104 و 110 و المائدة آیات 78 و 79 اسباب لعنت شدن یهود را در عدم معارضه سیاسی میداند . یهود امر به معروف و نهی از منکر را فراموش کردند و ضد منکرات قیام نکردند و در مقابل اعمال زشت زمامداران خود سکوت کردند .

حضرت محمد صلی الله علیه وسلم مسلمانان را امر به تشکیل اوپوزیسون میکند و می فرماید : « من رأی منکم منکرا فلیغیره بیده ؛ فإن لم یستطیع فبلسانه ، فإن لم یستطیع فبقلبه ، و ذلک أضعف الإیمان » حدیث مبارک مراتب مقاومت را نشان میدهد و ضمناً أهمیت معارضه را در نظام سیاسی به مسلمانان می آموزاند . سکوت در مقابل منکرات سیاسی یا فساد سیاسی علامۀ ضعف ایمان افراد جامعه را نشان میدهد . در حدیث دیگر آنحضرت می فرمایند: گفتار حق در مقابل سلطان مستبد نوع از انواع مخالفت سیاسی با نظام است و پیامبر صلی الله علیه وسلم آنرا به بهترین جهاد تشبیه می کنند.

بطور عموم روش سیاسی معاصر اسلامی تابع میراث فرهنگ و ثقافت تاریخی است . به همان اندازه که فرهنگ و ثقافت اسلامی صدمه دیده بهمان اندازه روش فکر سیاسی اسلامی نیز صدمه دیده . اطاعت ولی امر وسکوت در مقابل سلطۀ سیاسی در فرهنگ سیاسی اسلام قوت بیشتر را نسبت به مقاومت حاکم مستبد و ظالم دارد . زعمای مستبد با همکاری عدۀ از علماء فقه اطاعت را تقویت و اطاعت حاکم مستبد را صبغۀ دینی دادند . در شماره بعدی در مورد فقه اطاعت حرف کوتاه خواهیم داشت.
برای معلومات بیشتر مهربانی کرده به ( فضل غنی مجددی « روش فکر معاصر اسلامی » مراجعه فرماید ).


برگشت به صفحه نخست